بخت سیاه پوش من | زینب جوکال
نام رمان: #بخت_سیاه_پوش_من
نویسنده: #زینب_جوکال
ژانر: #تراژدی #اجتماعی
خلاصه رمان بخت سیاه پوش من:
نمیدانم ازدواج اجباری مرا بیشتر زجر میدهد یا بدبخت شدنم که از بدو تولدم سیاه بخت بودم.
سخت است پذیرفتن چیزهایی که نمیخواهی در زندگیات داشته باشی و مجبور به بودنشان در زندگی نکبتبارت شوی!
دشوارتر از این همه، عادت کردن به زخمهایی است که با تمام تلاشت با آنها کنار آمدی و به وجود آنها عادت کردهای ولی بعد از دلبستگی به زخمهای کهنه…
بخشی از رمان بخت سیاه پوش من:
-چند مدته که دستهات ترک خورده؟
صدام رو صاف کردم و به مامان نگاهی انداختم و گفتم:
-نمیدونم آقای دکتر.
دکتر دست از بررسی کردن ترکهای دستم برداشت و مشغول نوشتن چیزی شد؛ پشت سر هم حرف زد و توصیه کرد. حتی حوصلهی حرف زدن رو نداشتم؛ فقط با سر تایید میکردم. سپس همراه مامان به داروخانه رفتیم. بوی خوب داروخانه حالم رو بهتر میکنه. نفس عمیقی کشیدم و از میان مردم گذشتم. پشت سر مامان راه رفتم و توی نوبت ایستادم. باز به دستهام خیره شدم و سریع، قبل از اینکه کسی دستهام رو ببینه؛ سرم رو بلند کردم و دستهام رو توی جیب مانتوم فرو کردم. نفسم رو بیرون دادم که خانمی ببخشیدی گفت و از کنارم گذشت. من خودم رو بیشتر به پشت مامان کشیدم. به خونه برگشتیم. تمام راه مشغول وارسی کردن دستهام بودم؛ دستهایی که نمیدونم کی ترک خوردن و نابود شدن! فقط میدونم دردشون مال الانا نیست؛
دانلودستان
- تعداد صفحات کتاب : 374 صفحه
- دانلود رمان برای اندروید،تبلت با فرمت apk
- دانلود رمان برای آیفون،ایپد،اندروید،تبلت با فرمت epub
- دانلود رمان برای جاوا با فرمت jar
- دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت PDF
- کانال تلگرام رمان دانلود: Telegram.me/romandl